تحصیل زبان مادری و مدارس خصوصی

W6

عباس جوادی – مدارس خصوصى ميتوانند در تحقق برنامه تحصيل زبان مادرى در مدارس ايران كمك زيادى بكنند اما متاسفانه تا کنون در مباحث مربوط به تحصیل زبان مادری مورد توجه قرار نگرفته اند.

مدارس خصوصی (ملی سابق) تا زمان انقلاب اسلامی موجود بودند اما بعد از انقلاب اسلامی با دغدغه پیشگیری از«اختلافات طبقاتی» در آموزش و پرورش لغو شده و همه مدارس کشور زیر نظارت و مسئولیت آموزش و پرورش قرار گرفتند. در سال 1990 مجلس شورای اسلامی دوباره به تاسیس مدارس خصوصی امکان داد. اگر چه سهم این مدارس (اکثرا ابتدائی) در تعداد کل مدارس کشور هنوز بسیار کم است اما این موسسات در شرایط افزایش جمعیت و امکانات محدود دولت بخشی از بار دولت را بر دوش گرفته کار تدریس را به پیش میبرند. اینکار هم با وجود مشکلات بوروکراتیک و تردید های سیاسی مجموعا موفق بوده  و در عین حال که حوزه خدمات آموزشی را تقویت میکند بخش خصوصی را هم حمایت مینماید.

مدارس خصوصی بخصوص از آن جهت میتوانند به تحقق برنامه تحصیل زبان مادری اقوام مختلف کمک کنند که اگر تحصیل زبان مادری طبق تجربه بسیاری از کشور های دنیا عملی شود چیزی اجباری برای همه دانش آموزان یک استان، شهر و یا شهرستان نخواهد بود بلکه طبق درخواست والدین و یا دانش آموزان ودر هماهنگی با ادارات آموزش و پرورش و همچنین طبق نیاز و امکانات هر محله و یا مدرسه انجام خواهد گرفت. مثلا ممکن است در یک محله یک شهر والدین و دانش آموزان خواهان تدریس فلان زبان مادری مردم محل باشند و در چنین حالاتی مدارس خصوصی بتوانند کمک بهتری بکنند چرا که این برنامه معمولا خارج از برنامه ریزی های گسترده تر و درازمدت تر وزارت آموزش و پرورش است و مدارس خصوصی عکس العمل سریعترو هدفمند تری نسبت به مدارس دولتی نشان میدهند.

این مدارس میتوانند طبق تقاضائی که در محیط خود میبینند ساعات هفتگی معینی از دروس زبان و ادبیات محلی را ارائه کنند و یا تعداد ساعات و دروس را طبق مقررات و یا توافق با آموزش و پرورش و والدین و یا دانش آموزان بیشتر و یا کمتر کنند. با این ترتیب میتوان در تربیت معلم و تهیه کتاب نیز از نیرو و سرمایه بخش خصوصی استفاده نمود و از طرف دیگر والدین را هم در موفقیت و مسئولیت آنچه که میخواهند (یعنی تحصیل زبان مادری) شریک و سهیم کرد.

کار مدارس خصوصی در بسیاری از کشور ها و بخصوص کشور های پیشرفته غرب چیزی عادی است. امروزه از آمریکا و فرانسه و آلمان گرفته تا چین و ژاپن و لبنان و مالزی مشاهده مدارس آمریکائی، فرانسوی، ترکی و یا روسی که اکثرا خصوصی و تحت نظارت وزارت ها و یا موسسات خصوصی و یا دولتی کشور های مزبور و یا کشور های میزبان هستند چیزعجیبی نیست. این مدارس (مانند «بریتیش اسکول» و یا «لیسه فرانسز») در بسیاری کشور ها خلاء موجود در تدریس و تحصیل این زبان ها را پر میکنند. اما شاید این نوع مدارس به دلایل سیاسی و اینکه نظارت کامل بر آن در دست خود دولت نیست مورد پسند دولت ایران قرار نگیرد.

ولی در بسیاری موارد، خود دولت ها دست به تاسیس و تشویق مدارس خصوصی میزنند. یک نمونه  لبنان است که بعد از مقطع ابتدائی اکثر مدارس خصوصی دروس اختصاصی مانند فیزیک، شیمی و ریاضیات را به انگلیسی و یا فرانسوی ارائه میکنند و با این ترتیب دیپلمه های دبیرستان های لبنانی معمولا انگلیسی و یا فرانسوی را خوب میدانند طوریکه میتوانند به این زبان ها در دانشگاه تحصیل کنند. در ترکیه تعداد مدارس خصوصی که با برنامه هماهنگ شده با وزارت آموزش و پرورش این کشور به تدریس زبان های غیر ترکی میپردازند در سالهای اخیر افزایش یافته اند. مجموعا در هر کشور وقتی تعداد مدارس خصوصی زیاد و کیفیت آنها هم مجموعا خوب باشد، طبیعتا طلب هم زیاد میشود و  با افزایش تعداد مدارس و دانش آموزان شهریه های این مدارس هم کاهش یافته برای خانواده ها قابل تحمل تر میشوند.

نهایتا در خود ایران نمونه مدارس خلیفه گری ارامنه هست که بنظرم تنها مدرسه ای است که هم جنبه «خصوصی» دارد یعنی تامین مالی آن از سوی کلیسای ارامنه است، هم با اینهمه نظارت اصلی بر آن در دست وزارت آموزش و پرورش است، هم دروس اصلی اش همراه با زبان و ادبیات فارسی و تاریخ و جغرافیای ایران به زبان فارسی است و هم هفتگی چند ساعت زبان، تاریخ و ادبیات ارامنه در آن تدریس میشود. این نمونه هم میتواند برای تحقق تحصیل زبان مادری محلی و اقوام از طرف آموزش و پرورش مورد استفاده قرار گیرد.



دسته‌ها:تحصیل زبان مادری, زبان، هویت و ملیت